مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست ...
***
من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست ...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط
:M&F | لينک ثابت
|چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:,
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
جوان ز حادثه ای
پیر میشود
گاهی... و
آدرس
eshghetalkh.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.